۱- درست است كه گرفتن فواصل دقيق گامهاي ايراني با تيونر امكان پذير نيست ولي به اين علت، درست به نظر نمي رسد كه شاگرد را با سنتورِ ناكوك تا چند سال رها كرده به اين بهانه كه تيونر فاصله هاي دقيق را براي كوك به او نمي دهد و بايد سالها بگذرد تا گوش هنرجو به طور نسبي يا كامل پرورش يافته تا قابليت انجام كوك را پيدا كند.
۲- همين امر كه هنرجو چندين سال با ساز ناكوك تمرين مي كند اين خود عاملي است كه پرورش گوش او را نه تنها عقب مي اندازد بلكه از آنجائيكه چندين سال اصوات نادرست شنيده گوش او دچار ناهنجاري مي شود به طوريكه اصلاح اين خطا خود زمان قابل توجهي را مي طلبد.
۳- مسئله ي ديگر زمان است. شايد قديمتر وقت و فكر مردم آزادتر بوده به طوريكه مي توانستند روزي چند ساعت به تمرين كوك و موارد مربوط بپردازند. امروز با توجه به محدوديت زمان، از چند هزار هنرجو يك نفر فرصت دارد تا روزي چند ساعت فقط به كوك اختصاص دهد؟ بنابراين جهت از دست ندادن زمان، تيونر مي تواند صرف زمان براي كوك را به حداقل برساند ضمن اينكه بهره وري آن نيز قابل قبول مي باشد.
۴- وقتي هنرجو سالها با سازي كه حداقل ۹۰ درصد آن كوك بوده تمرين كرده گوش او حدالامكان از ناهنجاري هاي صوتي به دور بوده و بعدها مي تواند با شنيدن آثار موسيقي مراجعِ كوك، فاصله هاي درست موسيقي ايراني را فرا گيرد و رفته رفته مي تواند با تكيه به گوش خود، سازش را كوك نمايد.
نكته ي قابل ذكر اين است كه براي آموزش كار با تيونر دانستن تئوري موسيقي و فواصل و گامهاي ايراني ضروري نيست بلكه فقط لازم است موضوعات و موارد مربوط به اين كار را به هنرجويان درس داد تا بتوانند قطعات درس گرفته شده ي خود را با سنتوري كه حداقل ۹۰ درصد آن كوك است اجرا كنند و لذت ببرند و آموزش تئوري موسيقي مربوط به فواصل و گامها را در آينده به آن بپردازند.